ابری در دلم

تاريخ : 19 اسفند 1391برچسب:, | 9:39 | نویسنده : admin

من سفر را دوست دارم. همیشه با اشتیاق برای سفر برنامه ریزی می‌کنم و مقدماتش را فراهم می‌آورم. اما همیشه، درست شب قبل از سفر، یک ابر بزرگ سیاه می‌آید و در دلم جا خوش می‌کند. و تا به نیمه راه نرسیده‌ام هوای دلم آفتابی نمی‌شود. هر چه سفردورتر باشد، خصوصاً اگر تنها باشم، این ابر بزرگتر و تیره‌تر است و زودتر می‌آید و دیرتر می‌رود. سرتان را درد ندهم. مدتی‌ست که ابری سیاه تمام هوای دلم را گرفته و مه آلوده کرده است. به همین خاطر دل و دماغ نوشتن وبلاگ را نداشتم. و مدتی وقفه افتاد. حالا هم به خاطر آن چند دوست خوب و مهربانی که گاهی در این کلبه را می‌زنند و با خنده و مهربانی می‌پرسند که "چرا چای تازه روی میز نیست؟" و انگار گله می‌کنند که: "خسته شدیم از این چایی‌های کهنه دم و کهنه جوش! " بر آن شدم که در این کلبه‌ی مجازی را باز کنم و روی میز را گردگیری کنم و چایی دم بگذارم و قندان را پر کنم .... اما به قول حافظ: "کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟"

چه باک! مگر این کلبه نامش "داستانک‌های یک زندگی ساده" نیست. به خودم می‌گویم که اگر خاطرات همین چند روز اخیر از زندگی ساده‌ات را تعریف کنی، می‌شود یک "نوشته". میهمانان این کلبه که انتظارِ "چای دارجیلینگ اعلا" با "بیسکویت کره‌ای" ندارند. اگر به کلبه‌ی محقر تو آمده‌اند به همین چای وطنی قند پهلو خواهند ساخت....

هفته‌ی پیش دوستی عزیز خبر داد که: "چند تا بلیط جشنواره‌ی فیلم فجر دارم" وپرسید که: "می آیی؟" من نه به خاطر جشنواره، نه به خاطر فیلم، به خاطر دیدار دوستی عزیز شاید، گفتم: "بله"

رفتیم به سینما فلسطین و فیلم "کلاس هنرپیشگی" را دیدیم. کارگردانش علیرضا داود نژاد. فیلم ماجرای خانواده‌ای بزرگ بود که بر سر ارث و میراث و مال و منال مرتب دعوایشان می شد و بر سر هم با قهر فریاد می‌زند و دل مادرشان را خون می‌کردند و این که پسر پولدار و بی اخلاق، به راحتی می‌توانست، معشوق را از چنگ عاشق به در آورد و .... آخرش هم در یک فضای غیرواقعی ناگهان همه چیر دوباره خوب می‌شد و عاشق و معوق به هم می‌رسیدند.

ساعتی بعد از پایان فیلم، در رستورانی در همان حوالی مشغول شام خوردن بودیم. خود آقای داود نژاد، کارگردان فیلم هم با ما بود. به او گفتم که فیلم‌هایش را از زمانیکه سنم اجازه می‌داده است، یعنی از "نیاز" به بعد، دنبال کرده‌ام.

گفتم که در فیلم‌های قبلی‌اش، پایان خوش داستان بخشی از خود ماجرا بود. در این فیلم اما پایان خوش به بهای عبور از واقعیت و ورود به فضایی شبه سورئالیستی اتفاق می‌افتد. با توجه به این که پر واضح است که آن خانوادده نمادی از جامعه‌ی امروزی ماست، به نظر می‌رسد که شما از اصلاح امور در واقعیت و در جهان بیرونی نا امید شده‌اید. کارگردان این حرفم را تایید کرد. اما حرف بعدی‌ام را نه. حرف بعدی این بود که:

در پایان فیلم، از زبان مادر می‌گویید که چاره‌ی همه‌ی آن گرفتاری‌ها و بی اخلاقی‌ها و بی‌مهری‌ها، عشق است. آیا فکر نمی‌کنید که چاره "عشق" نیست، بلکه "آزادی" است؟ آقای داود نژاد غیر مستقیم مخالفت کرد و گفت: بالاخره نظر مادر ما (هنرپیشه فیلم) همین بوده که راه چاره عشق است!

شب خوبی بود. دوغ نعنایی گلپایگان که روی میز بود بر خاطره انگیزی آن شب افزود.....

همین حرف خودم را که آزادی چاره گر تر از عشق است، امشب با استاد مصطفی ملکیان مطرح کردم. او اما تایید کرد و گفت که در این حرف با من هم باور است.

در موسسه‌ی رویان کنار هم نشسته بودیم. سخن از مسائل اخلاقی و حقوقی کاهش و سقط جنین بود. من چنین گفتم که تا مفهوم کرامت انسانی در بحث‌های اخلاق پزشکی با شایستگی در نظر گرفته نشود، تعارض میان اخلاق و حقوق باقی خواهد ماند. آقای ملکیان اما گفت که کرامت انسانی مفهومی دینی و عرفانی است. من برآن بودم که کرامت انسانی مفهومی فرا دینی و متعلق به هر دو حوزه‌ی دینی و  عرفی است.

گفتگویمان بعد از صرف شام، ایستاده و موقع خداحافظی، ادامه پیدا کرد. استاد ملکیان معتقد بود که باید از واژه‌ی ارزش ذاتی استفاده کنیم. زیرا کرامت انسانی به نوعی وام گرفتن واژه از سیاق کاملاً دینی است. من اما همچنان فکر می‌کنم که کرامت انسانی که ریشه در واژه‌ی پهلوی "گرامیک" دارد و همان گرامای انسان است، برآوردگار مفهوم ارزش ذاتی هم هست. البته من باید بیشتر فکر کنم. شاید نکته‌ای باسد که نفهمیده‌ام یا از آن غفلت کرده‌ام. قرار شد که استاد ملکیان را بیشتر ببینیم و گفتگو کنیم.

الآن ساعت ده شب است. جمعه شب. من به سوی بستر می‌روم که بخوابم. ابرم هم با من می‌آید. وقتی می‌خوابم آسمان خوابم ابری است. بیدار هم که می‌شوم آسمان دلم ابری است. آسمان شهر اما چه ابری باشد و چه آفتابی، آلوده و خاکستری است. شهر بی موسیقی و بی عشق من! دوریت برایم سخت خواهد بود!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: